loading...

میلیتاری (Military) |مقالات نظامی

بخش دوم     در همان سه سالی که او نبود حوادثی بر ایران گذاشت . ارتش سرخ از ایران نرفت ، استالین باج خواست و ساعد نداد ، فرقه دمکرات برپا شد ، همه در کار ماندند قوام

آخرین ارسال های انجمن
عادل خوجه بازدید : 1619 دوشنبه 09 آذر 1394 نظرات (0)
بخش دوم
 
 
در همان سه سالی که او نبود حوادثی بر ایران گذاشت . ارتش سرخ از ایران نرفت ، استالین باج خواست و ساعد نداد ، فرقه دمکرات برپا شد ، همه در کار ماندند قوام السطنه آمد و ماجرا را با درایت حل کرد . حزب دموکراتی ساخت که آشنایان حسین - مکی ، بقائی و تفضلی - همه درگیر آن شدند . مکی و بقائی به مجلس راه یافتند و از راه مبارزات پارلمانی حیثیتی اندوختند . مصدق و کاشانی از تبعید باز آمدند و مبارزات سیاسی جانی دیگر گرفت . حزب توده نمایندگانی به مجلس فرستاد ، چندی به دولت قوام پیوست . دربار و سید ضیاءالدین - که او هم همزمان با رفتن فاطمی به پاریس - از تبعید باز آمد ، فعال شدند و علمدار ضد کمونیسم . سفارتخانه های انگلیس و آمریکا پروبال بیشتری گشوده بودند . تا سید حسین که دیگر دکتر حسین فاطمی نام داشت به تهران برسد به بهانه سوءقصد به شاه ، حزب توده غیرقانونی شد و دوره تازه ای از خفقان آغاز گشت که هنوز دامن گستر نبود .
 
 
روزنامه نویسان تهران در هرکجا بودند به شنیدن خبر بازگشت فاطمی شادمان به استقبالش رفتند ، به باشگاه روزنامه نگاران واردش کردند ، گروه ضد حزب توده می پنداشت یک نیروی تازه نفس به میدان آمده است ، در چند روز نخست همه از او پیشواز کردند تا آن که خانه ای در پیچ شمیران اجاره کرد و در آنجا مسکن گزید . خانه ای که به سرعت و در آن خفقان بعد از بهمن 27 محفل و پاتوق اهل قلم شد و این درحالی بود که همه می کوشیدند تا راهی برای خلاصی از مقررات حکومت نظامی بیابند که دولت و دربار تدارک آن را دیده بودند .
 
 
124_berevayat_3_28129.jpg
 
جمعي از اعضاي اوليه جبهه ملي در منزل دکتر مصدق، مصطفي‌ الموتي، عباس ‌خليلي، ابوالحسن ‌عميدي ‌نوري، حسين ‌فاطمي، محمد مصدق، حسين ‌مکي، احمد ملکي، فرهنگ‌ نخعي
 
thumb_124_berevayat_2.jpg
 
فاطمي مدير مسئول روزنامه باختر امروز در ميان همکاران خود
 
 
بهار به تدارک کار گذشت و به آشنایی ها ، فرصتی برای گذر به اصفهان - که مرکز تحرک های کارگری گروه های مختلف و از جمله حزب توده بود - و از آنجا روزی به نائین خانه پدری . انگار می دانست که بزودی زندگی او را در لای سنگ آسیاب می اندازد و مجالی برای دیدار ازدبستان گلزار نمی ماند . سرانجام امتیاز روزنامه ای با عنوان پرمعنای «باختر امروز» به نام او صادر شد ، اولین شماره اش مرداد 1328 درست چهار سال پس از روزی که از ایران رفتو چهارسال پیش از روزی که با آتش گرفتن دفتر باختر امروز به خرمن وجود او هم آتش زده شد . در همان نخستین شماره ، با همان نخستین سرمقاله آتش به جان ها زد و آنها را که به تصویر یک روزنامه ضد چپ بودند نومید کرد و نوشت «...اکثر این جماعتی که امروز مدال قهرمانی مبارزه ضد توده را بر سینه دارند و کرسی و کالت و وزارت را برای جبران خسارات ادعایی خود مطاله می کنند در آن زمان مانند گربه های دزد لوس از در و دیوار سفارت شوروی بالا می رفتند و افتخار می کردند که در ردیف صاحبه شیخ الاسلام در آمده اند ...» او راه و روش روزنامه اش را چنین نوشت «باختر امروز با همان تهور دیروز باختر با همان جسارت و بی پروائی از مصالح علف خور ها ، پابرهنه ها ،گرسنه ها و بی کفن ها دفاع خواهد کرد . این روزنامه مال میلیون ها مردمی است که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط زندگی عصر جدید یا قرون وسطی باقی مانده اند و از دنیای قرن بیستم خبری ندارند . شعار ما این است : مرگ یا آزادی ».
 
 
و چنین روزنامه ای فقط چند شماره تحمل می شد . شهربانی توقیفش کرد ، اما او در همان چند شماره کار خود را کرده و به وسط گود پریده بود و فقط 1- روز بعد بود که وقتی دکتر مصدق قصد آن کرد که بار دیگر-بعد از فترتی که دوران قوام السلطنه در فعالیت های او پدید آورده بود - به میدان در آید و مدیران مطبوعات را به خانه خود دعوت کرد ، همه چشم ها به دکتر فاطمی بود . در همه جا تصمیم گرفته شد که برای اعتراض به دیکتاتوری و ازمیان رفتن نشانه های آزادی در سردر سنگی کاخ مرمر گرد آیند و در روز موعود هیات هفت نفه ای انتخاب که شدند عبارت بودند از : دکتر مصدق ، بقائی ، مکی،احمد ملکی (مدیر روزنامه ستاره) ، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام) عمیدی نوری و دکتر فاطمی . سخنگوی این عده دکتر فاطمی بود .
 
 
124_berevayat_8.jpg
 
دکتر مصدق در سازمان ملل با حضور فاطمي و مظفر بقايي
 
تحصن چهار روزه ، 20 نفری که به نمایندگی از راه پیمائی روز 22 مهر در دربارمانده بودند ، بی نتیجه پایان گرفت . دکتر مصدق چنان از اختلافات و مسائلی که در آن چهار روز به ترفند عبدالحسین هژیر (وزیر دربار) در جمع پیش آمده بود دلگیر شد که به احمد آباد رفت و قصد آن کرد که برای همیشه از فعالیت سیاسی کناره گیری کند اما اعلامیه دکتر فاطمی جانی به او و به جمع داد . اعلامیه ای که در آن دربار و هیات حاکمه محکوم شناخته شد و انتخابات (دوره شانزدهم) غیر قانونی اعلام گردید . جبهه ملی متولد شد .
 
دکتر فاطمی سرپرست کمیسیون تبلیغات آن و روزنامه «باختر امروز» ارگانش و دکتر مصدق رهبر آن . در اولین شماره که خبر تشکیل جبهه ملی را اعلام داشت در سرمقاله نوشت «دکتر مصدق پیشوای بزرگ ملی ایران که نیم قرن تمام در راه منافع مردم محروم این مملکت مبارزه کرده است اکنون بیش از پیش خود را در اختیار ملت گذاشته و با قبول پیشوائی جبهه ملی خواهد توانست به این مشروطیت مرده بی روح جان تازه ای ببخشد...» در زمانی که فاطمی این سطور را نوشت تمامی آن گروه که جبهه ملی را تشکیل داده بودند ، بر این مدعا بودند و ادعا می کردند که پیشوائی مصدق را پذیرفته اند و تا جان دارند در راه آزادی و قانون می کوشند. اما دو سه ماهی بعد با اولین عتاب دربار چند تنی راه خود کج کردند ، بقیه ماندند و از همین راه به مجلس رفتند ، روزی که مصدق به نخست وزیری رسید وقتی وزارت تعارفشان نشد جدا شدند ، عده ای ماندند و یا چون مکی به علت خط خوردن از لیست همراهان سفر آمریکا به جبهه مخالفت پیوستند و یا چون بقائی در سودای ریاست و صدرات . بعضی از ثابت قدمان در دادگاه بعد از کودتا 28 مرداد زبان به بدگویی از مصدق گشودند ، و سرانجام جز چند تنی نماندند و از آن میان تنها دکترفاطمی بود که بر عهد خود وفادار ماند و در مقابل جوخه آتش نیز همین کلام را خلاصه کرد و فریاد زد «زنده باد مصدق» و این رسم روزگاران بود .
 
thumb_124_berevayat_9.jpg
 

دکتر مصدق در نيويورک، دکتر فاطمي هم حضور دارد
 
124_berevayat_11.jpg
 

فاطمي با آدميت و شجاع‌الدين شفا در سازمان ملل
 
دکتر فاطمی در آبان 1328 به وساطت حسین مکی به دکتر مصدق سرسپرد و او را به جای پدر نشاند و به دنبال او راه افتاد ، و هرکس را دکتر پسندید او نیز ، به هرکس خشم گرفت او نیز . در چند ماهی که در تهران بود تا «باختر امروز»برپا شد ، دو باری به وساطت دوستان مشترک به دیدار اشرف خواهر شاه رفت که صیاد جوانانی بود که در ناحیه شان ذوق و استعدادی می دید . اشرف اصرار داشت که دکتر فاطمی در حلقه یاران او در آید و در این راه حاضر بود هر کاری بکند و هر امکانی در اختیارش قرار دهد ، برای کسی که تازه می خواست وارد زندگی جدی سیاسی شود ، این بهترین موقعیت بود . پیش از او ، احمد دهقان ، هژیر ، احمد آرامش ، منوچهر اقبال ، جهانگیر تفضلی و حتی محمد مسعود در این راه افتاده بودند ، اما دکتر فاطمی در معامله ای با خود و روزگار ، نام نیک را برگزید .
 
 
پس تمام نیروی خود را بر سرشکل گیری جبهه ملی گذاشت . این جبهه موجود عجیبی بود حزب نبود و در عین حال آئین نامه ای هم نداشت که بتواند مجمع احزاب باشد ، در همین حال حزب ایران و حزب پان ایرانیست و بعداً حزب زحمتکشان در آن بودند . کوشش حسین فاطمی این بود که تشکیلاتی برای دکتر مصدق درست کند که تا آن روز یچ تشکیلات سیاسی نداشت . انتخابات تهران مطابق درخواست دربار با کارچرخانی هژیر به همان شکلی اتفاق افتاد که آن ها می خواستند ، هیچ کس از نامزد های ملی به مجلس راه نیافتند ، شاه تصور می کرد که با حکومت نظامی و غیرقانونی کردن حزب توده و برپاکردن مجلس موسسانتوانسته است کار را تمام کند و جای پدر بنشیند غافل از این که در دنیای پس از جنگ جهانی که در آن آمریکا یکه تاز شده بود و علمدار کشورهای به اصطلاح آزاد ( سرمایه داری ) و قصد آن دارد که به امتیازات و انحصارات اروپائیان پایان دهد ، دنیائی دیگری است و بازیهای خود را دارد و از آن جمله امکان برپائی یک دیکتاتوری برپایه خواست سفارت انگلیس را نمی دهد .
 
thumb_124_berevayat_12.jpg
 

دکتر مصدق در نيويورک، با حضور دکتر فاطمي، ضياء اشرف مصدق و غلامحسين‌ مصدق
 
 
 
شاه در زمانی که داشت آماده سفر به واشنگتن می شد ، نمی توانست این ظرافت را دریابد ، دربار او و درباریانش همه بر اساس کوک انگلیس می رقصیدند و برای فهماندن اوضاع به آن ها لازم بود که نیشگونی از آن ها گرفته شود و این همین کاری بود که صورت گرفتو نشریات آمریکائی و حتی اروپائی با اشاره به صندوق سازی های هژیر و محمد علی خان مسعودی ، انتخابات ایران را فرمایشی دیدند ، اگر کسی هم شکی داشت ، صدای گلوله امامی - از فدائیان اسلام-که در شبستان مسجد سپهسالار پیچید جای گفتگو باقی نگذاشت ، شاه به وحشت افتاد ، انتخابات تهران باطل شد و این پیروزی بزرگی بود که دکتر مصدق و جبهه ملی به دست آورد . حسین فاطمی موتور لوکوموتیوی بود که مصدق نحیف و پیر را در صدر نشانده بود و پیش می رفت و سرمقاله های «باختر امروز» کوبنده و پرده در ، به دلها را می یافت مردمی که به این تصور بودند که از زمستان 27 دیکتاتوری محمد رضا شاه آغاز شده ، به درست تشخیص می دادند که مصدق که صدایش از لابلای سطور «باختر امروز» به آن ها می رسید ، تنها کسی است که مقابل ایجاد یک دیکتاتوری تازه می ایستد . این بار دیگر 25 سال پیش نبود ، نه محمدرضا شاه قدرت پدر داشت و نه مصدق و دیگر سالخوردگان دوبار از این سوراخ گزیده می شدند .
 
 
در انتخابات مجددی که در تهران برگزار شد ، هزاران چشم ، درباریان و عوامل آن را می پائید و کارصندوق سازی مشکل بود ، مصدق بیشترین آرای تهران را بدست آورد و پس از وی نامزدهای جبهه ملی ، از جمله حسین فاطمی بدین سان ، یک سال بعد از بازگشت از اروپا ، سید حسین با شتابی که مانع می شد شبها بخوابد خود را در کنار مصدق در کرسی نمایندگی مجلس شانزدهم کاشت . در دوماهی که مجلس شانزدهم - بدون نمایندگان تهران - برپا بود ، به دربار و دولت منصور خوش گذشت ، اما با رسیدن نمایندگان تهران ، بهارستان بزودی مرکز ایران و اندک زمانی بعد قلب تحرکات جهان سیاست و اقتصاد شد ، در حقیقت چنان که در سرمقاله ای در روزنامه تایمز لندن آمده بود - که «باختر امروز» آن را نقل کرد - در پایان سال 29 قلب جهان پس از جنگ در بهارستان می زد که در آن جا لایحه ملی کردن صنعت نفت ایران در دست بررسی بود . این برای امپراتوری بریتانیا فاجعه ای بود کمی کوچکتر از انقلاب هند که به استقلال گوهر مستعمرات بریتانیا انجامید . 
 
 
124_berevayat_13.jpg
 

سفر تاريخي مصدق به قاهره همراه با حسين ‌فاطمي
 
thumb_124_berevayat_14.jpg
 

بازديد دکتر مصدق از اهرام ثلاثه
 
 
در حالی که شاه به انگلیسی ها قول داده بود که با گرفتن اختیار انحلال مجلس خواهد توانست لایه نفت (معروف به گس -گلشائیان) را از تصویب بگذراند ، جبهه ملی به رهبری مصدق - استاد بازی های پارلمانی-هدف بزرگتری را انتخاب کرده بود . مصدق به خوبی بلد بود چطور با یک اقلیت هشت نفره ، مجلس را فلج کند . کسی مانند او بهره گیری از قانون را می دانست . برنامه اعلام شده جبهه ملی در آن زمان اصلاح قوانین انتخابات ، قانون مطبوعات و حکومت نظامی ، در عین حال تفسیر اصل 48 قانون اساسی بود . 
 
 
Ahmad_ghavam.jpg
 
قوام در لباس رسمی
 
180px-Qavam-last.jpg
 
تصویری از آخرین روزهای زندگی احمد قوام
 
 
 
همان اصلی که شاه با استناد مشکوکی به آن مجلس موسسان قلابی را علم کرده بود و کسانی چون تقی زاده و حکیم الملک نیز ، وجه خود به عنوان قهرمانان مشروطیت در گروه تایید اختیارات شاه گذاشته بودند . علاوه بر مصدق ، این قوام السلطنه بود که در روی تخت بیمارستان در سویس با دونامه که به ظاهر خطاب به شاه و وزیر دربارش و در باطن برای ثبت درتاریخ فرستاد به شاه هشدار داد که اگر برای بدست گرفتن قدرت و نشستن به جای پدر اغوا شود ، اساس سلطنت ایران را به باد خواهد داد . پیش بینی باورنکردنی یک سیاستمدار استخواندار که بابت آن القاب و عناوینش را گرفتند و به دستور شاه دیگر در سالگرد نجات آذربایجان نامی از او که نجات دهنده اصلی بود نیاوردند .
 
 
1352724436_fatemi-cover-omidiran.jpg
 
 
 
ادامه دارد ...
 
منبع تصاویر : http://www.iichs.org...overpage124.jpg

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبگاه میلیتاری یکی از جامع ترین وب سایت های حوزه نظامی در ایران می باشد. این وبگاه کار رسمی خود را از شهریور ماه سال 92 آغاز کرد. همواره هدف و تلاش این وبگاه خدمت به حوزه نظامی کشور عزیزمان ایران بوده و وابسته به هیچ جناح و گروه خاصی نیست. از شما دعوت می شود با پیوستن به این وبگاه برای ما دلگرمی بزرگی باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 583
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 137
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 323
  • بازدید امروز : 208
  • باردید دیروز : 2,403
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 208
  • بازدید ماه : 21,391
  • بازدید سال : 160,519
  • بازدید کلی : 5,103,508