چگونه فاجعهي سپتامبر سياه رخ داد؟
از زماني كه اسرائيل، قسمت عمدهاي از فلسطين را در اختيار گرفت، ساير كشورهاي منطقه، خواسته یا ناخواسته پذيراي مهاجرين و آوارگان فلسطيني شدند. البته اكثر اين كشورها از اين قضيه ناراضي بودند اما وقتي كه آريل شارون كه در آن زمان فرمانده يكي از گردانهاي نظامي اسرائيل بود، كشتاري 5.000 نفري را در مصر برجاي گذاشت و مخالفين اين امر را ساكت نمود و زهر چشمي از ساير مخالفين گرفت، موقتاً اين نارضايتيها خاموش شد.
پس از جنگ سوم اعراب و اسرائیل (موسوم به جنگ شش روزه) در سال 1967، تعداد آوارگان فلسطيني در اردن و لبنان زيادتر شد و بخش قابل توجهی از خاك اردن به اشغال اسرائيل نیز درآمد. حال اردن و اسرائيل با يك پل به نام «آلبني» از هم جدا بودند. ملك حسين، پادشاه اردن، با هزاران فلسطيني بيخانمان روبرو شد و قدرت فلسطينيها روز به روز زيادتر ميشد. سازمان آزاديبخش فلسطين و رزمندگان فلسطيني جبههي آزاديبخش، جرج حبش و احمد جبريل برخلاف كشورهاي عربي دست از مبارزه براي كسب حقوق خود برنداشتند، بلكه پيكار به شكل نبردهای چریکی درآمد. فلسطينيها با هواپيما ربايي و حملهي چریکي به مواضع اسرائيليها، آنها را به ستوه آورده بودند. قدرت پناهندگان فلسطيني مقيم اردن بيشتر از ساير فلسطينيهاي مقيم ساير كشورهاي عربي بود. در پی افزایش تنش های سیاسی و نظامی و مهمتر از آن تضادهای قدرت در اردن، ملك حسين براي تحكيم پايههاي سلطنت خويش (و يا به گفتهي برخي محافل سياسي، زير فشار دولت اسرائيل!) از ابتداي ژوئن 1970، حمله به فدائيان فلسطيني را شروع كرد و در 28 سپتامبر، نبرد بين ارتش اردن كه بيشتر نفرات آن از بدوئنها (Bedouin) بودند و فلسطينيان آواره كه سلاح سنگيني در اختيار نداشتند به اوج رسيد.
حسين بن طلال بن عبدالله بن حسين الهاشمي معروف به ملک حسین - پادشاه وقت اردن
ارتش اردن، اردوگاههاي فلسطيني را محاصره كرد و تانكها روي مردم آتش گشودند. طي دو روز بيش از 5.000 فلسطيني كشته و 11.000 نفر نيز مجروح شدند. ياسر عرفات كه در آن زمان رهبري سازمان آزاديبخش فلسطين را عهدهدار بود، اين عمل ارتش اردن را «نژادكشي» ناميد و از جمال عبدالناصر (رئيسجمهور فقيد مصر) خواست كه از ملك حسين بخواهد به كشتار فلسطينيها پايان دهد.
عبدالناصر، ملك حسين را به قاهره فراخواند و طي مذاكرات مفصلي كه رهبر مصر با ياسر عرفات و ملك حسين كرد، موافقت هر دو را در پاياندادن به اين برادركشي به دست آورد. تا مدتها ياسر عرفات از تماس با ملك حسين خودداري ميكرد. سرانجام با وساطت برخي از رهبران جهان عرب، هر دو با هم آشتي كردند و ياسر عرفات به اردن سفر كرد.
پس از سپتامبر سياه، عرفات اعضاي سازمان آزاديبخش فلسطين را به لبنان منتقل كرد و گروه الفتح در آنجا تشكيل گرديد. اما فلسطينيها هرگز اين روز (كه به نام «سپتامبر سياه» مشهور شد) را فراموش نكردند. در آن روزها، ميليونها فلسطيني آواره، عزادار شدند و در اردوگاههاي فلسطينيها در كشورهاي عربي، پرچم سياه افراشته شد. از همين فلسطينيان داغدار، يك گروه مبارز جديد تشكيل شد و نامي كه اين گروه براي خود انتخاب كرد، «سپتامبر سياه» بود تا اولاً اين روز فراموش نشود و ثانياً جهانيان بدانند كه جنايت سپتامبر سياه چه تبعاتي خواهد داشت. در ظاهر نیز این گروه، خود را وفادار به فتح اعلام می داشت. ولی در عمل، تندروی های آن بسیار بیشتر از گروه فتح بود. ياسر عرفات نيز از اين گروه حمايت كرد. اما وقتي كه مشاهده كرد سپتامبر سياه در حال رشد سريع و يافتن قدرتي بسيار بيشتر از فتح است، سعي در تضعيف اين گروه كرد و تقريباً آن را متلاشي نمود. از اعضاي مهم اين گروه، ميتوان به ابو داود، محمد داعود، علي حسن سلامه و ابو يوسف اشاره نمود. اكثر اعضاي مهم و اوليه اين گروه توسط تیم های ترور و تروریسم دولتی اسرائيل به شهادت رسيدند.
عمليات سپتامبر سياه در المپيك مونيخ
در روز پنجم سپتامبر سال 1972 و در ساعت پنج صبح، هشت مبارز فلسطيني عضو گروه سپتامبر سياه، با نامهاي «لطيف عفيف (عيسي)، يوسف انزال (توني)، عفيف احمد حميد (پائولو)، خالد جواد (صالح)، احمد جيكثا (ابو هلا)، محمد صفادي (بدران)، ادنان الغشي (دناوي) و جمال الغشي (سمير)» به كمپ ورزشكاران اسرائيلي در دهكدهي المپيك مونيخ رفته و آنجا را اشغال ميكنند. در اين عمليات، يازده نفر از ورزشكاران اسرائيلي با نامهاي «يوسف گاتفراند (داور 40 سالهي وزنهبرداري)، موشه وينبرگ (مربي 33 سالهي كشتي)، يوسف رومانو (وزنهبردار سنگین وزن 32 ساله)، ديويد برگر (وزنهبردار 28 سالهي آمريكاييالاصل)، الياس هالفين (کشتی گیر 24 ساله)، آميتزور شاپيرا (مربي 40 سالهي دو ميداني)، كهات شوور (مربي تيراندازي 53 ساله)، مارك اسليوين (كشتيگير 18 ساله)، آندره اسپيترز (مربي 27 سالهي شمشيربازي)، زئير فريدمن (وزنه بردار سبک وزن 28 ساله) و ياكوب اشپرينگر (داور 51 سالهي وزنهبرداري)» به دست مبارزان گرفتار شده كه دو نفر از آنها (وينبرگ و رومانو) پس از حمله به گروگانگيرها و مصدومكردن بعضي از آنها، كشته ميشوند. پليس آلمان كه به هيچوجه آمادگي وقوع چنين حادثهاي را نداشت، يگانهايي از پليس را به آنجا گسيل داشت. مأمورين عمليات كه مبدل به لباسهاي گرمكن ورزشي (مانند ساير ورزشكاران دهكده) بودند، در حال پيريزي يك حملهي غافلگيرانه بودند كه تلويزيون، اين صحنه را مستقيماً پخش كرد. همين امر باعث شد كه گروگانگيران نيز متوجه قضيه شده و تهديد به قتل دو گروگان كنند. بنابراين عمليات متوقف شد.
کماندوهای آلمانی با لباس ورزشکاران المپیک در ساختمان های مجاور
فلسطينيان تنها يك درخواست داشتند : «234 زنداني فلسطيني و عرب در بند رژيم اشغالگر، از طرف دولتمردان اسرائيلي آزاد گردد تا گروگانها صدمهاي نبينند». اما گلدا ماير، نخستوزير وقت اسرائيل بدون كوچكترين ترديدي و با قاطعيت ابراز داشت : «هيچ معاملهاي صورت نخواهد گرفت!!!» و به اين ترتيب، عملاً سند قتل اين ورزشكاران را امضاء نمود.
اكنون دولت آلمان با يك بحران مواجه بود و ممكن بود اين واقعه به بهم خوردن المپيك منجر شود. بنابراين تصميم به مذاكره با فلسطينيان گرفت. ابتدا رئيس پليس مونيخ و رئيس تيم المپيك مصر با گروگانگيران وارد مذاكره شدند و به آنها پيشنهاد مقدار نامحدودي پول و جايگزيني برخي مقامهاي بلندپايهي آلماني با ورزشكاران اسرائيلي را مطرح كردند كه مورد قبول واقع نشد. پس از آنها، سفراي تونس و ليبي نيز به مذاكره با گروگانگيران پرداختند كه از آن نيز حاصلي به دست نيامد.
اتاق محل نگهداری گروگان ها. آثار درگیری و حتی گلوله بر روی دیوار مشهود است.
پس از گذشت نيمي از روز، فلسطينيها كه از تحقق خواستههايشان (با توجه به پافشاري بيمورد گلدا ماير) نااميد شده بودند، درخواست انتقال گروگانها را به مصر نمودند. پليس آلمان هم كه علاقه داشت اين مسئله در كشور ديگري ختم گردد، با اين پيشنهاد موافقت نمود و دو هليكوپتر در اختيارشان قرار داد و قرار شد كه اين دو هليكوپتر در فرودگاه بينالمللي Rein پياده كرده و از آنجا با يك فروند هواپيماي بوئينگ 727، آلمان رو ترك كنند. از طرف دیگر و تحت فشار مقامات اسرائیلی، هم طرح يك حملهي غافلگيرانه ريخته شد. عدهاي تكتيرانداز در بالاي برج موضع گرفته و در انتظار گروگانگيران نشستند. عدهاي ديگر نيز در لباس خدمهي هواپيما آمادهي عمليات شدند. ولي در آخرين دقايق پيش از فرود هليكوپترها، خدمه از هواپيما خارج شدند. چرا كه بيم آن ميرفت كه تعداد گروگانها افزايش پيدا كرده و اوضاع بسيار سختتر گردد.
سرانجام هليكوپترها در ساعت 10:30 شب فرود آمده و دو نفر به حراست از خلبانهاي هليكوپتر گماشته شده و دو نفر ديگر نيز به سراغ بوئينگ رفتند. اما در عين ناباوري ديدند كه خبري از خلبانها نيست. آنها فهميدند كه اين يك تله بوده. ولي ديگر خيلي دير شده بود. بلافاصله پروژكتورهاي فرودگاه روشن شده و تكتيراندازها آتش گشودند. در ابتداي امر مراقبين خلبانها كشته شده و خلبانها گريختند. پس از آن مبارزين فلسطيني به سمت تكتيراندازها آتش گشودند كه يك نفر از آنها در اين تيراندازيها كشته شده بود. مبارزين كه اوضاع را به اين شكل مشاهده كردند، تصميم به كشتار ساير گروگانها گرفتند. به اين ترتيب لطيف به سراغ هليكوپتر اول رفت و با خاليكردن يك خشاب بر روي آنها، «اسپرينگر، هالفين و فريدمن» را كشت و برگر نيز از ناحيهي زانو زخمي شد. سپس يك نارنجك به درون هليكوپتر انداخت و هليكوپتر با صداي مهيبي منفجر شد. از آن طرف هم ادنان الغشي، به سراغ پنج گروگان ديگر رفته و هر پنج نفر را كشت. پس از آن گروگانگيران گريختند و يك درگيري پراكنده بين آنها و پليس بوجود آمد كه در نهايت تنها سه نفر از آنها، زنده به دست پليس آلمان دستگير شده و سايرين كشته شدند.
تصویر سمت راست : هلی کوپترهای منتقل کننده ی گروگان ها و گروگان گیران. هلی کوپتر اول منهدم گردید. تصویر سمت چپ : فرودگاه راین و مکان درگیری ها.
تک تیراندازها روی پشت بام ساختمان در تصویر موضع گرفته بودند و اشراف کاملی بر صحنه ی حادثه داشتند.
اجساد اسرائيليها به كشورشان و اجساد مبارزين فلسطيني (عفيف، نزال، ثا، حميد و جواد) نيز به ليبي تحويل داده شد. پس از آن، اسرائيل دست به تهاجم وسيعي به كمپهاي فلسطينيان زد و آموزشگاههاي فلسطينيان را بمباران كرد كه در اين حملات دويست نفر به شهادت رسيدند.
قربانیان واقعه المپیک مونیخ. فرد درون مستطیل آبی، آنتون فیلگرباور، پلیس آلمانی است که در جریان درگیری ها در فرودگاه کشته می شود.
در بيست و نهم اكتبر، يك فروند هواپيماي مسافربري لوفتهانزا توسط سپتامبر سياه ربوده شد و از دولت آلمان، درخواست آزادي سه مبارز دستگير شده را داشتند. اينبار دولت آلمان بلافاصله پذيرفت و اين معاوضه را انجام داد و بدين ترتيب صفادي و الغشيها (جمال و ادنان) نيز آزاد گشتند و به ليبي رفتند. گلدا ماير به شدت به دولت آلمان اعتراض كرد، اما آلمان اعلام كرد تمايلي ندارد كه كشورش محلي براي تسويهحساب گروهها با يكديگر باشد. بدين ترتيب، پروندهي اين واقعه از سوي دولتها بسته شد؛ همهي دولتها به جز اسرائيل!
پایان قسمت اول