loading...

میلیتاری (Military) |مقالات نظامی

  سحرگاه سوم شهریورماه 1320 روزی که نیروهای انگلیس و شوروی بدون توجه به بی طرفی یک کشور صلح دوست و با نقض این بیطرفی ، کشور ما را در پهنه وسیعی از شمال و جنوب و بخش هائی از نوار مرزی غرب م

آخرین ارسال های انجمن
عادل خوجه بازدید : 1618 چهارشنبه 08 مهر 1394 نظرات (0)

 

سحرگاه سوم شهریورماه 1320 روزی که نیروهای انگلیس و شوروی بدون توجه به بی طرفی یک کشور صلح دوست و با نقض این بیطرفی ، کشور ما را در پهنه وسیعی از شمال و جنوب و بخش هائی از نوار مرزی غرب مورد تهاجم قرار دادند ، این تهاجم بی شک یکی از نقاط عطف و سر فصل های مهم تاریخ معاصر ایران است . ماجرای غم انگیزی است که اگرچه تاکنون درباره آن مطالب ، کتب و رسالات بسیاری نگاشته اند ، ولی باز گفتنی های بسیاری هنوز در این مورد ناگفته مانده است . که درباره این واقعه مهم ، اندکی به تفضیل سخن گوئیم :

 

 

اگرچه تهاجم بطور ناگهانی و بدون اعلان جنگ  و اطلاع قبلی صورت گرفت و دولت ایران را در برابر عملی انجام شده قرار داد ، واحد هائی از نیروهای مسلح ایران به ابتکار شخصی و صرفاً بخاطر سوگندی که در راه دفاع از مرز و بوم این سرزمین یاد کرده بودند دست به مقاومتی قهرمانه زدند و در این میان افسران و افراد نیروی دریائی ، در این مقاومت های شجاعانه بی تردید مقام اول را دارند .

 

 

 

DSC_0785.JPG

 

کادر نیروی دریایی ارتش ایران در شهریور 1320 در مقابل متجاوزان دست به مقاومتی قهرمانه زندند

 

 

با وجود لطمه بزرگی که هجوم و اشغال نیروهای بیگانه ، به این سرزمین وارد آورد ، پاره ای مقاومتها و پایداریها مخصوصا در کادر نیروی دریائی چنان حماسه ای از شهامت و شجاعت بوجود آورد که سالها و سالها می تواند بعنوان سرمشق ، درسی فراموش نشدنی از ایران دوستی و میهن پرستی بهمگان بدهد.


یکی از اساسی ترین هدف های نیروهای مهاجم ، اجرای طرح دیرین استعمارگران انگلیسی ، مبنی بر انهدام نیروی دریائی جوان ایران بود . درست است که وجود چند کارشناس آلمانی بهانه تهاجم و جلوگیری از گسترش نفوذ آلمان و ایجاد ارتباط با شوروی هدف این تهاجم اعلام شده بود.ولی این تهاجم پیش از هرچیز ، انهدام نیروی دریائی ایران مورد نظر مهاجمین بود . البته نظارت بر منابع موسسات نفتی جنوب را نیز نمیتوان نادیده انگاشت ، ولی در شمال نیز که نه از تاسیسات نفتی خبری بود و نه از منابع آن اثری ، و حتی به یک کشتی و چند قایق موتوری آن ، نمی شد «نیروی دریائی» اطلاق کرد ، نابودی نیروی دریائی نخستین اصل مورد نظر مهاجمین در شهریور 20 بود.

 

 

 

DSC_0786.JPG

 

گروه افسران اعزامی ایران در ایتالیا : ردیف نشسته افسرانه ایتالیائی و ایستاده از راست به چپ : فرج الله رسائی ، رضا نور بخش ، جعفر فزونی ، غلامرضا دهتزبانی ، عمید ازشیروانی ، نصرالله امان پور ، ناصر رافت .

 

 

thumb_DSC_0787~0.JPG

 

فرمانده نیروی دریائی ایتالیا قبل از بازگشت افسران ایرانی از آن کشور ، با آنان خداحفظی می کند 

 

 

thumb_DSC_0790.JPG

 

چهارمین گروه افسران نیروی دریائی ایران در ایتالیا از راست به چپ :

ناصرعمیدی ، اصغر حاجب ، رحمت دبیر علائی ، ید الله بایندر ، پرویز افشار ، علی زند سرپرست گروه چهارم ، مینورلی افسر ایتالیائی کماندان مدرسه میکانیکی ونیز ، صمد مجلسی ، هوشنگ افخمی ، مهدی افخمی ، امیر افخمی 

 

 

آخ سوختم کمی آب بمن بدهید...این آخرین جمله ای بود که تقریباً در یک هنگام از دهان دو افسر دلیر ایرانی که با گلوله های تیر بیگانگان از پای در آمده بودند و در ساختمان بی سیم بندر خرمشهر واپسین لحظات زندگی خود را پشت سر می گذاشتند ، شنیده شد.دمی بعد ، یک سرباز بیگانه در حالیکه به هر دستش لیوانی آب آشامیدنی دیده می شد به بالین افسران نیمه جان ایرانی آمده و بدهان هر یک از آنان لیوانی آب نزدیک کرد . اما دیگر دیرشده بود زیرا پیش از آنکه جرعه ای آب از گلوی آن دو تن پائین رود ، جانهای پاکشان از بند تن آزاد شده و آهنگ دیار جاودانگی کردند . گوئی تقدیر چنین خواسته بود که آن دو آزاد مرد ایرانی از دست بیگانگان حتی جرعه ای آب نیز ننوشند !

 

 

آن ها کی بودند ؟ چرا و در کجا تیر خورده بودند و در یک بندر ایرانی میان بیگانگان چه می کردند ، پاسخ دادن به این پرسش ها نیازمند بازگفتن داستانی تلخ و جانگذاری است که اینک خواهد آمد :

 

ماه شهریور آغاز شده بود وجنوب تب آلود ایران خود را برای پذیرای از هوای کشنده این ماه آماده می کرد .

اما این تنها گرمای هوا و شرجی بودن جنوب در ماه های تابستان ، یا گرمای طاقت فرسا در سایر نقاط نبود ، که باعث ناراحتی و اضطراب مردم می شد . شهریورماه 1320 از نقطه نظرهای دیگری نیز برای مردم کلافه کننده بود.از گوشه و کنار خبرهائی به گوش می رسید و هرکس درباره خبری که شنیده بود چیزی میگفت و به فراخور دانش خود تعبیر و یا تفسیری میکرد .

 

زمینه اصلی همه خبرها یکچیز بود : «جنگ» ! آری خبر جنگ جهانی دوم چیزی نبود که در پشت دروازه های کشور محدود مانده باشد . این خبر لعنتی پرده گوش ملت ایران را هم مانند دهها ملت دیگر لرزانده و دلشان را در هم فشرده بود . همه جا گفتگو از جنگ و پیشرفتها و شکست هائی بود که در یک جبهه نصیب یک دسته و در جبهه دیگر بهره دست دیگر می شد.

 

در آن روز ها جبهه های جنگ عملا در دست دو جناح سرشناس بود : آلمان و ایتالیا و یاران آن ها از یک سو با نام کشورهای محور و چهار کشور بزرگ (روس ، انگلیس ، فرانسه ، آمریکا) و اقمار آنها همگی با عنون متفقین نام برده می شدند از سوی دیگر روشن است که خبرهای پیروزی و شکست نیز درباره یکی ازاین دو جناح بود .

 

اما این متفقین نیز پدیده جالبی بودند ، از کران تا بکران را میدان تاخت تاز و تیول سپاهیان خود می دانستند ، با هربهانه کوچکی خاک یک کشور را جولانگاه خود می کردند و هر دستاویزناچیزی را وسیله برهم زدن آسایش ملتی قرار می دادند و دیوار هر سرزمینی را که کوتاه می دیدند از آن بالا می رفتند و خلاصه شیوه ای در پیش گرفته بودند که عملاً هیچ کشوری را از آتش خانمانسوز جنگ برکنار و در امان نگذارند و چنین هم شد و دیو جنگ تا پیروی از همین تِز سرزمین های بسیاری را زیر سلطه خود گرفت ، و چه بسیار کشورهای صلح دوست و بی طرف که در نتیجه اجرای همین طرح بدون اینکه خود بخواهند ، بکام جنگ کشیده شدند .

 

در این میان ایران موقعیت خاصی داشت ، کشوری بدور و جدا از بحرانهای جهانی راه خود را می رفت و می کوشید تا با حفظ بیطرفی کامل ، راه هرگونه بهانه ای را برای تجاوز یکی از طرفین مسدود سازد کما اینکه چون چند کشور و بسیاری ازسرزمین ها به دنبال تظاهرات ساختگی داخل ( که عملا توسط ستون پنجم بیگانه رهبری می شد) ناچار بدامن یکی از دو طرف افتاده بودند ، در روز های قبل از شهریور ، به ناگهان این آگهی از طرف شهربانی کل کشور در روزنامه اطلاعات منتشر شد :

 

 

 

DSC_0789.JPG

 

ناو ببر در بندر تارانتو ایتالیا ، قبل از حرکت به سوی بنادر ایران 

 

 

nw_bbr.jpg

 

ناو ببر در ایران

 

 

 

«چنانچه مردم در پیرامون مسائل سیاسی تبادل افکار نموده ، به مباحثه مشغول گردند ، از طرف مقامات مربوطه تعقیب خواهند شد ».

شاید در آنروز کسانی که از این اعلان غیر عادی و تاحدودی غیر قانونی تعجب کرده بودند ، نمی دانستند که یک بحث و احیاناً تظاهرات و برخورد سیاسی ، در آن زمان ممکن بود خیلی زود به اشغال ممکلت ، توسط یکی از دول متخاصم منجر شود .

 

با اینکه دنیا در آتش جنگ می سوخت ، در ایران کوچکترین نشانه ای از تنشج و بحران به چشم نمیخورد و اگر خبرهای روزنامه ها نبود ، مردم حتی وقوع چنین جنگ بزرگی را از یاد می بردند . به همین جهت با وجود حدس و گمانهای مختلف هیچکس انتظارکشیده شدن دامنه جنگ را به ایران نداشت . یا لااقل ، بدان سرعت و با آن صورت غافلگیر کننده ، هرگز چنین وضعی پیش بینی نمی شد.

 

ساعت چهار بامداد سوم شهریور ، وقتی سرریدرز بولارد وزیر مختار انگلیس واسمیرنوف سفیر کبیر شوروی یاداشت مشترک خود را به منصور الملک نخست وزیر ایران تسلیم کردند ، در حقیقت ، هجوم به ایران از طریق بمباران شهرهای مرزی و ساحلی و آغازانهدام نیروی دریائی ایران شروع شده بود .

این یاداشت مشترک حاکی از آن بود که «به علت سهل انگاری دولت در انجام یاداشت های مورخه 28 تیرماه 1320 و 25 مرداد ماه 1320 واتخاذ سیاست های مبهم و قبول نکردن اظهارات و تذکرات دوستانه در بیرون نمودن آلمانیها اقدامی ننموده ، ناگریز به نیروهای مسلح دستور داده شد که از مرزهای ایران عبور نمایند .»

 

 

البته می دانیم که این ادعا بهانه ای بیش نبود . زیرا دولت ایران ، بلافاصله پس از یاداشت های مورخه 28 تیر ، رسماً به نمایندگان سیاسی هر دو کشور اطلاع داده بود که : «بیگانگان مقیم ایران که می توان مشاغل آنان را به ایرانیان واگذار شود ، از ایران خارج خواهند شد و نمایندگان دولت بریتانیا را ناظر و مراقب اجرای این تصمیم قرار می دهیم .»

 

آنروز انگلیسی ها ، وجود چند کارشناس آلمان را بهانه یورش خود ومتفقینشان به ایران قلمداد کردند ، ولی هنگامیکه سالها پس از جنگ اسناد و مدارک و یادداشت ها و خاطرات مربوط به این روزها انتشار یافت ، همه جهانیان دانستند ، که این دستاویز ، تنها یک بهانه پوچ بوده است . چرچیل بدون اشاره به یکی از هدف های اساسی انگلیس یعنی انهدام نیروی دریائی ایران استفاده از ایک راه ارتباطی را عنوان می کند  و استالین ، هجوم به ایران را یک برنامه انحرافی می خواند .

 

 

 

DSC_0788.JPG

 

ناوهای شهباز ، کرکس ، سیمرغ ، شاهین در اسکله بندر شاهپور در نخستین روز ورود به ایران

 

اکنون سالها پس از وقایع سوم شهریور که دسترسی به اسناد و مدارک آنروز میسر شده است ، در می یابیم که نقشه هجوم به ایران و انهدام نیروی دریائی ما از مدتها پیش طرح شده بود . تلگراف رمز و محرمانه لندن به عنوان «پاتین سن» رئیس کل شرکت سابق نفت که «زمینه را برای ورود نیروهای انگلیس به خوزستان فراهم کنید» ، باعث شد که همه انگلیسهای مقیم ایران بلافاصله مسلح شوند تا در صورت لزوم برروی میزبانان خود اسلحه بکشند .

 

همچنین گفتار رادیو لندن بخش فرسی در آخرین ساعات دوم شهریور و پخش این دو بیت فردوسی (که بعدها سوژه مقالات و نوشته های بسیاری شد) : چو فردا بر آید بلند آفتاب _ من و گرز و میدان و افراسیاب ...جنانش بکوبم بگرز گران_که پولاد کوبند آهنگران ... بی دلیل نبود .اما نکته مهم دعوتی بود که همان شب از طرف «آندرسن» رئیس سابق کشتیرانی شرکت نفت از روسای دوایر دولتی و مخصوصا افسران نیروی دریائی و زمینی به عمل آمد .

آندرسن بعلل پزشکی مقطوع النسل بود . اما آنشب ادعا کرد که با استناد تلگرافی از لندن ، خداوند پسری به وی اعطا کرده است و به همین مناسبت جشنی در کشتی برپا می شود و با این حیله گروهی از افسران و شخصیت های ایرانی را که از اوضاع بحرانی کم و بیش اطلاع داشتند ، در یک محضور اخلاقی قرار داد ، غافل از اینکه سحرگاه فردا کشتی تجارتی وی به یک کشتی جنگی مبدل می شود و قبل از هرکس ، میهمانان آن شب از جمله ناخدا میلانیان را هدف گلوله های توپ و رگبار مسلسل می سازد .

 

 

ادامه دارد...

 

 

منبع اصلی : کتاب دریانوری ایرانیان جلد دوم نوشته اسمائل رائین 

 

 

گردآوری و تنظیم عادل خدرخوجه 
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
وبگاه میلیتاری یکی از جامع ترین وب سایت های حوزه نظامی در ایران می باشد. این وبگاه کار رسمی خود را از شهریور ماه سال 92 آغاز کرد. همواره هدف و تلاش این وبگاه خدمت به حوزه نظامی کشور عزیزمان ایران بوده و وابسته به هیچ جناح و گروه خاصی نیست. از شما دعوت می شود با پیوستن به این وبگاه برای ما دلگرمی بزرگی باشید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 583
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 137
  • آی پی امروز : 292
  • آی پی دیروز : 305
  • بازدید امروز : 2,036
  • باردید دیروز : 1,529
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 44
  • بازدید هفته : 8,763
  • بازدید ماه : 20,816
  • بازدید سال : 159,944
  • بازدید کلی : 5,102,933